masi53 14 years ago سلام دوستان نام این شخص جمال حمیدی فرزند لفته متولد 1351 شاغل در شرکت حفاری اهواز که با اکانتهای andam80 virangar jamalbedvi در این سایت چت می کند و دارای سه فرزند می باشد از سوی دادگاه ارشاد تهران تحت تعغیب می باشد .
هرکس از وی نشانی دارد ویا اطلاعاتی دارد لطفا به virangar2 و یا با دادگاه ارشاد و پرونده رمالگری (دعا نویسی)جمال بدوی تماس گرفته و یا با شماره تلفن 09351251294 وکیل پرونده تماس حاصل نمایید .
ضمنا این شخص همراه یک زن بدکاره انجام به این کار می کنند .
زنهای شوهردار و دختران را توسط رمال گری اغفال کرده و با گرفتن عکس از این زنها سوئ استفاده می کنند.
شماره تلفنهای این اشخاص به شرح زیر است
09168660663 09163151342 09371805179
ضمنا این اشخاص متواری می باشند.هرکس به هر نوعی با این ها در ارتباط باشد شریک جرم بوده و از سوی دادگاه ارشاد مورد پی گیری میباشند جواب جواب
sepehr00 14 years ago ببار باران که دلتنگم ... مثالمرده بی رنگمببار باران کمی آرام ...که پاییز هم صدایم شدکه دلتنگی و تنهایی رفیقبا وفایم شدببار باران .....بزن بر شیشه ی قلبمبکوب این شیشه را بشکنکه درد کمتری دارد اگر با دستتو باشدببار باران .......که تا اوج نخفتن ها مدامباریدم از یادشببار باران ... درخت و برگخوابیدناقاقی ... یاس وحشی ... کوچه هاروزهاست خشکیدنببار باران ... جماعت عشق راکشتنکلاغا پونه ی سبز وفا را بیصدا خوردن ....ولی باران تو با من بیوفایی ......تو هم تا خانه همسایه می باریو تا من ...می شوی یک ابر تو خالی ......ببار باران .........ببار باران ........ که تنهایم-------------------------------------------------------------------------
sepehr00 14 years ago قطار میرود تو میروی تمامایستگاه میرود ومن چقدرساده ام که سال های سال درانتظار تو کنار این قطارایستاده ام و همچنان به نردههای ایستگاه رفته تکیهداده ام
mohaammad15 14 years ago [size=24]سلام دوست خوب و عزیزم[/size]
خوبید؟خوشید؟سالمید؟سلامتید؟
الهی هرکجا هستید شاد باشید[img]http://pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-66.gif[/img]
اومدم بگم که اواس با محمد نامهربون شده[img]http://pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-28.gif[/img]
نمیدونم چرا نمیتونم وارد پروفایل قبلیم بشم[img]http://pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-07.gif[/img]
هرچی هم از اواس خواهش کردم مهربون نشد که نشد[img]http://pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-52.gif[/img]
منم که دیدم اواس منو به جنگ فرا خونده[img]http://pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-73.gif[/img] اواس رو پیچوندم
هاهاهااااااا
این پروفایل جدیدمه با همون خرگوش ناز خودم[img]http://smilies.sofrayt.com/fdm/wink2.gif[/img]
به هر حال گفتم که بدونید من از این به بعد با این پروفایل هستم
اگه خواستید مطلبی بذارید[img]http://smilies.sofrayt.com/fdm/write-a-letter.gif[/img] واسه پروفایل جدیدم بذارید
[size=24]خوشدل باشید[/size]
sepehr00 14 years ago بی تو، مهتابشبی، باز از آنكوچه گذشتم، همه تن چشمشدم، خیره به دنبال توگشتم، شوق دیدار تولبریز شد از جام وجودم، شدمآن عاشق دیوانه كه بودم درنهانخانه جانم، گل یاد تو،درخشید باغ صد خاطرهخندید، عطر صد خاطرهپیچید, یادم آمد كه شبیباهم از آن كوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی برلب آن جوی نشستیم تو،همه راز جهان ریخته در چشمسیاهت من همه، محو تماشاینگاهت آسمان صاف و شبآرام بخت خندان و زمان رامخوشه ماه فروریخته در آبشاخهها دست برآورده بهمهتاب شب و صحرا و گل وسنگ همه دل داده به آوازشباهنگ یادم آید، تو به منگفتی: از این عشق حذر كن!لحظهای چند بر این آب نظركن، آب، آیینه عشق گذراناست، تو كه امروز نگاهت بهنگاهی نگران است، باشفردا، كه دلت با دگران است!تا فراموش كنی، چندی از اینشهر سفر كن! با تو گفتم:حذر از عشق!؟ ندانم سفر ازپیش تو؟ هرگز نتوانم،نتوانم! روز اول، كه دل من بهتمنای تو پر زد، چون كبوتر،لب بام تو نشستم تو بهمن سنگ زدی، من نه رمیدم،نه گسستم ... باز گفتمكه : تو صیادی و من آهویدشتم تا به دام تو درافتمهمه جا گشتم و گشتم حذر ازعشق ندانم، نتوانم! اشكیاز شاخه فرو ریخت مرغ شب،ناله تلخی زد و بگریخت ...اشك در چشم تو لرزید، ماه برعشق تو خندید! یادم آید كه:دگر از تو جوابی نشنیدمپای در دامن اندوه كشیدمنگسستم، نرمیدم رفت درظلمت غم، آن شب و شبهایدگر هم، نگرفتی دگر ازعاشق آزرده خبر هم، نكنیدیگر از آن كوچه گذر هم ... بیتو، اما، به چه حالی من از آنكوچه گذشت
sepehr00 14 years ago بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست سوگند می خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما وقتی بیا که حوصله غنچه تنگ نیست از بردگی مقام بلالی گرفته اند در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست در کارگاه رنگرزان دیار ما رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست دارد بهار می گذرد با شتاب عمر فکری کنید فرصت پلکی ردنگ نیست وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست تنها یکی به قله تاریخ می رسد هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست
sepehr00 14 years ago عشق مسیحا دم بلبل از جلوه ی گل نغمه ی داود نمود نغمه اش ، درد دل غمزده بهبود نمود ساقی از جام جهان ، تاب به جان عاشق آنچه با جان خلیل آتش نمرود نمود بنده ی عشق مسیحا دم آن دلدارم که به یمن قدمش ، هستی من دود نمود در پریشانی ما ، هر چه شنیدی هیچ است هیچ را کس نتوانست که نابود نمود نازم آن دلبر پر شور که با صهبایش پرده بردار رخ عبد و معبود نمود قدرت دوست نگر کز نگهی از سر لطف ساجد خاک در میکده مسجود نمود