OwnSkin logo
To sign my guestbook, you need to signin first.
Idea for Valentine Days

shi6oona91 Guestbook

sepehr00  (14 years ago)
قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود ومن چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام
arya2085  (14 years ago)
الله به فریاد من بی کس رس فضل و کرمت یار من بی کس بس هر کسی به کسی و حضرتی مینازد جز حضرت تو ندارد این بی کس کس
atifsony  (14 years ago)

Enrique Iglesias - Addicted
arya2085  (14 years ago)
گفتا که: کودتا شد! نویسنده: Armita. به نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى گفتم: چگونه اى؟ گفت: در بند بىخیالى گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى گفتا که: مىسرایم شعر سپید بارى گفتم: ز دولت عشق ؟ گفتا که: کودتا شد گفتم: رقیب ؟ گفتا: بدبخت کله پا شد گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟ گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟ گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ گفتا: خریده قسطى تلویزّیون به جایش گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره گفتا: شده پرستار یا منشى اداره گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل گفتا: که دست خود را بردار از سر دل گفتم: ز ساربان گو با کاروان غمها گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟ گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى گفتا که: ادکلن شد در شیشه هاى رنگى گفتم: سراغ دارى میخانهاى حسابى گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابی
fatima04  (14 years ago)
nderson26 be mamanet bego to bejashkos midy fatima04 alan harft ro kopi mikonamavazi anderson26 bashe besh bego anderson26 ba in ghyafe hishkasnemikonash anderson26 be mamanet bego ghyafashoamal kone fatima04 ta akhare donya hambeshmori ham joz tof nasibet nemikonam anderson26 manam gony kardam tokalash kardamesh anderson26 eyne khar bod anderson26 asan ghyafe nadasht anderson26 mese to tof zad be kosesh badman kardamesh anderson26 on torky ke betoram khordmaman jonet bod anderson26 zod bash fatima04 az to be pam ham bifti tof bishtar nasibet namikonam anderson26 3 anderson26 2 anderson26 1 anderson26 ta 5 mishmoram anderson26 age ozr khahy nemikony manfosh mikham bedam anderson26 va baman dost shy fatima04 gir koudom turk oftade boudike be in rouz oftadi
sepehr00  (14 years ago)
وای وای باران باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست اسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد ،نگاهم تا دور وای باران باران پر مرغان نگاهم را شست خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابم که در ان دولت خاموشی هاست من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاهایم می بینم و ندایی که به من می گوید گرچه شب تاریک است، می قوی دار ، سحر نزدیک است
sepehr00  (14 years ago)
عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم، همان یکلحظه اول که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان، جهانرا با همه زیبایی و زشتیبرروی یک گرد ویرانهمیکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم که درهمسایه صدها گرسنه، چندبزمی گرم عیش و نوش میدیدم، نخستین نعرهمستانه را خاموش آن دم برلب پیمانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم که میدیدمیکی عریان و لرزان و دیگریپوشیده از صد جامه رنگینزمین و آسمان را واژگونمستانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم نه طاعتمیپذیرفتم، نه گوش از بهراستغفار این بیدادگرها تیزکرده ، پاره پاره در کف زاهدنمایان، سبحه صد دانهمیکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم برای خاطرتنها یکی مجنون صحرا گردبی سامان، هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو ، آواره ودیوانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اکر من جای او بودم بگرد شمعسوزان دل عشاق سرگردان،سراپای وجود بی وفا معشوقرا، پروانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم به عرشکبریایی، با همه صبرخدایی ، تا که میدیدم عزیزنابجایی، ناز بر یک نارواگردیده خواری میفروشد،گردش این چرخ را وارونه، بیصبرانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم. کهمیدیدم مشوش عارف و عامی،ز برق فتنه این علم عالمسوز مردم کش ،بجز اندیشهعشق و وفا، معدوم هر فکری ،در این دنیای پر افسانهمیکردم .عجب صبری خدا دارد !چرا من جای او باشم؟ همینبهتر که او خود جای خودبنشسته و تاب تماشایتمام زشتکاریهای اینمخلوق را دارد ، و گرنه منبجای او چو بودم ،یک نفسکی عادلانه سازشی ، با جاهلو فرزانه میکردم .عجب صبری خدا دارد !عجب صبری خدا دارد!عجب صبری خدا دارد
arya2085  (14 years ago)
تک کل واشده ای گفت صبا را عشق است / بلبل آمد به میان گفت صدا را عشق است گل و بلبل بنشسته به کنار / سنبل آمد بی میان گفت وفا را عشق است . .
sepehr00  (14 years ago)
بی تو، مهتابشبی، باز از آنكوچه گذشتم، همه تن چشمشدم، خیره به دنبال توگشتم، شوق دیدار تولبریز شد از جام وجودم، شدمآن عاشق دیوانه كه بودم درنهانخانه جانم، گل یاد تو،درخشید باغ صد خاطرهخندید، عطر صد خاطرهپیچید, یادم آمد كه شبیباهم از آن كوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی برلب آن جوی نشستیم تو،همه راز جهان ریخته در چشمسیاهت من همه، محو تماشاینگاهت آسمان صاف و شبآرام بخت خندان و زمان رامخوشه ماه فروریخته در آبشاخهها دست برآورده بهمهتاب شب و صحرا و گل وسنگ همه دل داده به آوازشباهنگ یادم آید، تو به منگفتی: از این عشق حذر كن!لحظهای چند بر این آب نظركن، آب، آیینه عشق گذراناست، تو كه امروز نگاهت بهنگاهی نگران است، باشفردا، كه دلت با دگران است!تا فراموش كنی، چندی از اینشهر سفر كن! با تو گفتم:حذر از عشق!؟ ندانم سفر ازپیش تو؟ هرگز نتوانم،نتوانم! روز اول، كه دل من بهتمنای تو پر زد، چون كبوتر،لب بام تو نشستم تو بهمن سنگ زدی، من نه رمیدم،نه گسستم ... باز گفتمكه : تو صیادی و من آهویدشتم تا به دام تو درافتمهمه جا گشتم و گشتم حذر ازعشق ندانم، نتوانم! اشكیاز شاخه فرو ریخت مرغ شب،ناله تلخی زد و بگریخت ...اشك در چشم تو لرزید، ماه برعشق تو خندید! یادم آید كه:دگر از تو جوابی نشنیدمپای در دامن اندوه كشیدمنگسستم، نرمیدم رفت درظلمت غم، آن شب و شبهایدگر هم، نگرفتی دگر ازعاشق آزرده خبر هم، نكنیدیگر از آن كوچه گذر هم ... بیتو، اما، به چه حالی من از آنكوچه گذشتم !
arya2085  (14 years ago)
صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت نازكم كن كه درين باغ بسى چون تو شكفت گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولى هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع دارى از آن جام مرصع مى لعل اى بسا در كه به نوك مژه ات بايد سفت تا ابد بوى محبت به مشامش نرسد هر كه خاك در ميخانه بر خساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل بنسيم سحرى مى آشفت گفتم اى مسند جم جام جهان بينت كو گفت افسوس كه آن دولت بيدار بخفت سخن عشق نه آنست كه آيد بزبان ساقيا مى ده و كوتاه كن اين گفت و شنفت اشك حافظ خرد و صبر به دريا انداخت چكند سوز غم عشق نيارست نهفت

Home | English
Old OwnSkin Mobile
Login
Feedback/Help
©2009 http://m.ownskin.com